یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 4:32 عصر
داد می زد، گریه می کرد. می
گفت: می خواهم صورت برادرم را ببوسم.
اجازه نمی دادند.
یکی گفت: خواهرش است. مگر چه
اشکالی دارد؟ بگذارید برادرش را ببوسد.
گفتند: شما اصرار نکنید نمی
شود، این شهید سر ندارد.
نوشته شده توسط زیبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ